سرداری که می خواست هفت ملت زیر بیرق امیرالمومنین(ع) باشد

به گزارش وبلاگ نصیراباد، خبرنگاران/آذربایجان شرقی شاید یکصد سال از جمله معروف ستارخان خطاب به پاختیانوف کنسول تزارها در تبریز می گذرد که گفت: می خواهم هفت ملت زیر بیرق امیرالمومنین(ع) یا ایران باشد!، اما این جمله کوتاه و پرمعنی هنوز هم در دل تاریخ به یادگار مانده تا عرق دینی و ملی سردار ملی را به نمایش بگذارد.

سرداری که می خواست هفت ملت زیر بیرق امیرالمومنین(ع) باشد

25 آبان سالروز درگذشت ستارخان، دلیر مرد شجاعت های دوران مشروطه است که همیشه نامش به شجاعت و استقامت پیوند خورده و هرچند چراغ عمرش در سال 1293 ه.ش خاموش شد اما همیشه نام و خاطرش بر زبان ها می چرخد؛ سرداری که ایستادگی را از خانه اش به جریان انداخت تا ایرانمان، زیر بیرق بیگانگان نرود.

یک تبریزپژوه در خصوص ماجرای دعوت پاختیانوف از ستارخان و جمله معروف می خواهم هفت ملت زیر بیرق امیرالمومنین(ع) و یا ایران باشد، به وبلاگ نصیراباد می گوید: پاختیانوف که کنسول روس تزاری در تبریز بود، می خواست با ستارخان ملاقات کند و بر این اساس، ستارخان را به کنسولگری دعوت می نماید، اما ستارخان، مشاوران زبده و باسوادی داشت و این موضوع باعث شد تا ستارخان به کنسول گری نرود.

کریم میمنت نژاد با بیان این که در کنار ستارخان، مردم عامی دست به دست هم داده و در مقابل حکومتی 200 ساله قیام کردند، این مردم عامی تحصیلات آنچنانی کشورداری نداشتند و خود ستارخان هم یک مهتر و تیمارگر اسب بود، خاطرنشان می نماید: اما، انتخاب مشاوران درست، وطن پرست و دارای عرق ملی و دینی، به ستارخان ابهتی داده بود که حتی سخنانش در طول تاریخ ثبت شده است.

وی در خصوص علت ماندگاری سخنان سردارملی، چنین شرح می دهد: علت اینکه کتابی حاوی جملات قصار ستارخان تدوین می گردد نیز نشات گرفته از مشاوران درست و زبده اوست، چراکه افراد بسیار باسوادی در کنار ستارخان حضور داشتند و از جمله آن، رضازاده شفق است که بعدها پروفسور می گردد؛ همچنین اسماعیل امیرخیزی نیز از جمله افراد باسوادی بود که در کنار ستارخان حضور داشت و بعدها رییس کتابخانه ملی ایران شد.

وی به مشورت های ثقه الاسلام نیز اشاره نموده و اضافه می نماید: میرزا علی ثقه الاسلام نیز از جمله افراد باسواد در کنار ستارخان بود و در بیشتر تصمیمات وی دخالت داشت؛ چنانچه میرزا اسدالله ضمیری، ملازم خاص ثقه الاسلام که خاطرات میرزا را نیز تدوین نموده، در یادداشت های خود می نویسد که هرگاه ستارخان می خواست بیانیه ای بدهد، حتما شبانه به خانه میرزا ثقه الاسلام می رفت.

این تبریزپژوه با بیان این که ستارخان برای هر اقدامی که می خواست انجام دهد، حتما از بزرگان تبریز مشورت می گرفت، ادامه می دهد: بخشی از این بزرگان افراد باسواد بودند که در مطالب بالا اشاره شد، اما تعدادی هم بزرگان عرصه رشادت و شجاعت بودند، مثل کربلایی حسین خان باغبان و یوسف خان حکم آبادی که در کنار ستارخان بودند.

وی به ادامه ماجرای ملاقات پاختیانوف و ستارخان اشاره نموده و تاکید می نماید: سالور قاجار، این جریان را با جزییات کامل و با اسامی حاضران نوشته است؛ مشروطه طلب های تبریز هم آن موقع بسیار هوشیار بودند و از تمامی کارهایشان عکس گرفتند.

وی تاکید می نماید: وجود مشاوران زبده و درست به ستارخان قدرت مضاعف داده و نهایتا ستارخان به ملاقات کنسول نرفته و قرار بر این می گردد که کنسول پاختیانوف به ملاقات ستارخان و به منزل وی بیاید.

میمنت نژاد با بیان این که ما تاریخ را بر اساس شواهد و اسناد قضاوت می کنیم، گفت: اسناد نیز نشان می دهد که ستارخان به ملاقات کنسول نرفته و پاختیانوف به منزل ستارخان آمده است؛ این نرفتن مقابل دشمن همان شان و عزتی است که از ستارخان انتظار داریم.

وی با تاکید بر این که پاختیانوف در ملاقات با ستارخان به وی پیشنهاد تسلیم شدن و درمقابل مصون شدن را داد، اضافه می نماید: پاختیانوف به ستارخان توصیه می نماید که باید بر درب تمامی خانه های تبریز، علم سفید نصب گردد تا بدانند که تبریز، خواستار جنگ نیست، در غیر این صورت بر اساس اولتیماتوم، تمامی مردان کشته خواهند شد. اما، ستار خان بعد از این ملاقات، چنین جمله ماندگار و مهمی را می گوید که فکر نکنید بر درب خانه ام پرچم خواهم زد، بلکه می خواهم هفت ملت زیر بیرق حضرت امیرالمومنین(ع) یا ایران باشد.

وی به ادامه رویدادهای آن موقع اشاره نموده و می گوید: وقتی که پرچم های سفید را در تبریز به درب خانه ها زدند، از کل مشروطیت در ایران چیزی نمانده بود و چنانکه مشهور است، از ایران یک تبریز مانده بود، از تبریز یک محله امیرخیز و از آن محله نیز فقط خانه ستارخان ماند که زیر بیرق سفید نرفت؛ مقاومت از همان خانه آغاز شده و تمام مجاهدان و بزرگان تبریز به خط شده و پرچم های سفید خانه ها را تک به تک برداشتند که ما زیر بیرق عمال بیگانه نمی رویم.

ستارخان، رهبر مشروطیت ایران

این تبریزپژوه، ستارخان را رهبر انقلاب مشروطیت ایران می نامد و خاطرنشان می نماید: گاه این نقش کوچک شده و صرفا وی را رهبر مشروطیت به تبریز می نامند، درحالی که ستارخان تلگراف های بسیاری را با مهر خود به سراسر نقاط ارسال نموده بود.

وی با اشاره به این که امضای ستارخان فقط کلمه ستار بود و مهرش نیز ستارالعیوب، می گوید: اگر ستار خان صرفا رهبر مجاهدان مشروطه در تبریز باشد، پس این همه تلگراف را برای چه به نقاط مختلف ارسال نموده است؟

وی با انتقاد از نبود وفاق در خصوص روایت های مشروطه، ادامه می دهد: همه ساله در سالروز صدور فرمان مشروطه، در تبریز دو جلسه موازی تشکیل می گردد و این تقابل به نفع هیچکس نیست و فقط زیان بار است؛ البته سال گذشته برای اولین بار خواستند این مراسم به صورت مشترک برگزار گردد که گام بسیار خوبی بود، چراکه جریان دو تکه ای نداریم و ان شاءالله کرسی های مشروطه پژوهی در کشورمان راه اندازی شده و تک تک وقایع مشروطه آنالیز گردد.

میمنت نژاد در ادامه سخنانش با بیان این که تمامی کشورهای سلطنتی و پادشاه محور، انقلاب مشروطیت ایران را تحلیل نموده و به صورت دقیق فرایند گذر از پادشاهی به دموکراسی را انجام دادند، متذکر می گردد: این روال از روی تحلیل اتفاقات انقلاب مشروطیت ایران انجام شد، اما ما هنوز هم بعد از 100 سال بر روی روایت های ساده تاریخی مشروطه، وفاق نداریم.

وی در سرانجام تاکید می نماید: مشروطه خواستار، به ویژه در شهر تبریز از مذهبی ترین و مسلمان ترین انسان ها بوده و بسیار معتقد بودند.

منبع: خبرگزاری ایسنا

به "سرداری که می خواست هفت ملت زیر بیرق امیرالمومنین(ع) باشد" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سرداری که می خواست هفت ملت زیر بیرق امیرالمومنین(ع) باشد"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید